Monday, July 04, 2005

روز كنكور



روز كنكور
پنج شنبه ، 9 تير ، 1384

امروز روز پركاري براي من بود ، يا شايد هم براي بيشتر كنكوري ها
حدوداي ساعت 6 صبح بيدار شدم . ورزش كردم ، دوش گرفتم ، صبحانه خوردم و رفتم سر جلسه . دلهره نداشتم چون كم خونده بودم . هر چه زودتر ميخواستم تموم بشه . فقط با زدن ادبيات و زبان و معارف حال كردم . سر جلسه خيلي گرم بود و همينطور عرق ميكردم . تا جايي كه تونستم به سوالها جواب دادم . ولي بيشتر بيشترش موند چون بلد نبودم
بعد از ظهر هم كنكور هنر داشتم . اين يكي را همينطوري شركت كردم . هنر كه چيزي بارم نبود . فقط رياضيشو تا حدودي بلد بودم
حوزهء امتحان هم دانشگاه تربيت معلم بود . كلي راه رفتم . فقط از دم در تا حوزه 15 دقيقه راه بود ، البته اگه تند راه ميرفتي . ولي اتوبوس و تاكسي اگه شانس مي اوردي بود
ديگه عصري اومدم و رفتم دوش گرفتم تا خستگيم در بره . بعدش حاضر شديم رفتيم خونهء دوست بابام . مهرشهر كرج بود
با اينكه امروز زياد راه رفته بودم و فكرم خسته بود ، باز با خواهرم رفتيم قدم زديم . و شب هم كه اومديم خونه يك قليون دوسيب چاق كردم و با خواهرام كشيديم . به نظرم هرچقدر كه خسته هم باشم بايد دورو بريامو تنها نزارم و بهشون حال بدم
امروز برام پنجشنبهء خوبي بود ، حس خوبي داشتم ، و پر انر‍‍‍‍ژي بودم
ميدونستم كه اين تجربه به دردم ميخوره و به نفع منه
هدف هاي زيادي دارم . خوشحالم چون ميخوام در راه هدف هام گام بردارم
فقط امروز در اختيار توست ، برخيز و براي كار آماده باش و از هيچ چيز بيم نداشته باش

به اميد يك روز زيباتر.
پيروز باشيد

نوشته : خودم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home