Friday, May 27, 2005

رها كردن



رها کردن
دو راهب ذن که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر میکردند سر راه خود دختری را دیدند که در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد . وقتی راهبان نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آنها تقاضای کمک کرد . یکی از راهبان بلادرنگ دخترک را برداشت و از رودخانه گذراند. راهبان به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام راهب دوم که ساعتها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت: دوست عزیز! ما راهبان نباید به جنس لطیف نزدیک شویم.تماس با جنس لطیف بر خلاف عقاید و مقررات مکتب ماست در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی. راهب اولی با خونسردی و با حالتی بی تفاوت پاسخ داد: من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمیکنی
منبع:کشف مجهولات
نوشته:سیدرضا شاهمیری
موفقیت81 صفحه9

0 Comments:

Post a Comment

<< Home