Wednesday, January 25, 2006

عبادتگاه من

عبادتگاه من
چشمانم را مي بندم و سيري به درونم مي كنم تا با آن ناشناختني پاك ارتباط برقرار كنم
اي آفريدگار من
اي هستي بخش ‌
اي مهربان ‌
اي آرام بخش جان ‌
اي اميددهنده
تنها تو هستي كه مي تواني به من آرامش بخشي و اميد دهي
تنها تو هستي كه از تماميات درونم ، حتي بهتر از خودم با خبري
تنها تو هستي كه الطافت در همه جا گسترده است و
مهرت در تمام دلها جاري ست
تنها تو هستي كه به من نيرو ميدهي و مرا راهنمايي مي كني
تنها تو هستي كه تماماْ عشق و محبتي
از يادت تمام وجودم سرشار از پاكي و عشق و آرامش مي شود
من به تو پناه ميبرم و از تو ياري مي جويم
وجودم را لبريز از ياد خودت كن
كاري كن كه به خلقت بدي نكنم
مرا به بدي ها و زشتي ها آگاه ساز و اراده اي ده كه از آنها دور باشم
به من آگاهي ده و اراده و انگيزه اي عطا فرما كه علمم را بالا برم
من از درونم به تو خواهم رسيد و از پنجرهء قلبم تو را خواهم ديد
عبادتگاه من درون من است

84/بهمن/30

0 Comments:

Post a Comment

<< Home