Wednesday, January 11, 2006

تو تنها نيستي


آرامش را به تو هديه ميكنم وتو اين آرامش را به زندگي ات هديه كن

تو تنها نيستي

تو را در رنج و سختي قرار ميدهم تا ببيني رنگ خوشي را و بداني قدرش را و حس كني نسيم لطيفش را و ببويي عطر معطرش را و بجويي تجربهء دلنشين اش را

اگر سختي وجود نداشت و زندگي مملو از خوشي مي بود ، آنقدر خسته كننده و يكنواخت ميشد كه آن خوشي رنگ تلخي را به خود مي گرفت

شكست را با بوي موفقيت از بين ببر
با آواي موفقيت از ايستگاه شكست بگذر و به مقصد برس

تاريكي را با جرقه هاي پي در پي و پس از آن با شعله هاي روشنايي بخش از بين ببر و با خاموش شدن شعله به دنبال هيزم هايي بگرد تا تاريكي بعدي را از بين ببرد و اگر هيزم ها تر بودند منتظر بمان تا خشك شوند

دانه هاي عشق را در مزرعهء بزرگ دلت بكار تا رشد كنند و ديگران را از محصول اين دانه ها بهرمند كن
جامهء خودخواهي را از تنت بيرون كن تا ديگران تو را ببينند و به طرفت بيايند
نوشتهء : خودم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home